ترسیم مصائب در شب نوزدهم رمضان
می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود با وضو آمد به قصد لیـلـة الفرقت، علی! ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود مسجد کـوفـه کجـا، پشت در کـوچه کجا ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود دور محرابت نمیبیـند ملائک را مگـر؟ با چه رویی دارد این شمشیر میآید فرود ساقـیا در سجده هم جـام شهادت میزنی اولین مستی که میخوانی تشهد در سجود کینهای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود رسم شد شق الـقـمر کردن میان کوفـیان از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود در وداعت با حسین اشک تو جاری میشود دیدهای گویا از اینجا خیمهها را بین دود بین فرزندانی اما این حسینت را غـریب میکـشندش با لبان تشنه در بین دو رود با یـتـیـمـان آمـدم پشت ســرای زیـنـبـت شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟ |